یک درد و دل ساده
خیلی فکر کردم چه عنوانی برای این مطلب بزارم هرچی به ذهنم رسید رو بعد تایپ دوباره پاک کردم چون حس خوبی نداشت خسته نیستم ناامید نیستم کم هم نیاوردم آخه من مادر دو تا پسرم خوشحالم از بودنتان سر مستم از بوی بهاریتان اما اما اما و اما و اما شرایط زندگی ما چهار نفر جوری پیش رفته که شما کنار مادری هستید که ۲۲ ساله داره درس می خونه تا به هدفهاش برسه و تنها دو سال و اندی از درس خوندش مونده نه توانایی اونو داره که از این همه جونی که گذشت دل بکنه و درس رو رها کنه و کنارتون باشه نه توانایی جیغ و داد و فریادتون رو داره وقتی باید به اجبار ترکتون کنه پرستار مهربونی دارید ولی برای شما وجود مادر چیز دیگری است مثل من که دوستای...
نویسنده :
مامانی
9:48